سلام ای بهترین آغاز هر روزم حسین بن علی
فراموشت کنم یک باره می سوزم حسین بن علی…
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام…
سلام ای بهترین آغاز هر روزم حسین بن علی
فراموشت کنم یک باره می سوزم حسین بن علی…
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام…
نمیدانم چرا از خاطرات تلخ، خرسندم
که بین اینهمه دلواپسی ها، باز می خندم
نمیدانم صبورم کرده زخم از دوستان خوردن!
نه…شاید تکه سنگی از تبار بغض الوندم
پر از تنهایی ام، میترسم از حس صمیمیت
تمام فعلهای مفردم را جمع می بندم
اگرچه راه و رسم دلبری ها را نمی دانم
همیشه متهم بودم که لبخندست ترفندم
گناهم کم نیاوردن علی رغم شکستن هاست
شبیه رویش هرباره در پایان اسفندم
کسی را در حریم امن«من»با«من»نمیخواهم
فقط محتاج آغوش پر از مهر خداوندم…
? هر وقت فیلت هوای معصیت کرد اول به این سه حقیقت فکر کن بعد اگر دلت رضا داد، نوش جانت سفره معصیت !
1⃣اینکه خداوند بدون شک تمام اعمالت را می بیند
?«إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير» ? بقره/110
2⃣ اینکه 24 ساعته، فرشتگانی مجاورت هستند که ثبت و ضبط می کنند ریز و درشت خوب و بدت را؛
?«رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُون» ? زخرف/80
3⃣ واینکه اصلا از کجا معلوم؛ شاید بیخ گوشت نشسته باشد جناب عزرائیل و صادرکرده باشند دستور الرّحیلَ ت را !
?«عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُم» ? اعراف/185
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا…
شوخی نبودکه،شب عروسی بود!!
همان شبی که هزارشب نمیشود…
همان شبی که همه به هم محرمند…
همان شبی که وقتی عروس بله میگوید به تمامی مردان داخل تالارکه نه،به تمام مردان شهرمحرم میشود!
این را ازفیلم هایی که درفضای سبزداخل شهرمیگیرند فهمیدم!!
همان شبی که فراموش میشود”عالم محضرخداست"…
آهان یادم آمد…
این تالار محضر خدا نیست…تامیتوانید معصیت کنید!!
همان شبی که داماد هم آرایش میکند…
همه وهمه آمدندحتی خان دایی…
اما ای کاش امام زمانمان هم می آمد،حق پدری دارند بر ما…
مگرمیشود او نباشد؟!
برایش کارت دعوت نفرستاده بود،اما آقا آمده بود…
به تالارکه رسید سر در تالار نوشته بودند:
“ورود امام زمان ممنوع!!”
دورترها ایستاد وگفت دخترم عروسیت مبارک ولی…
ای کاش کاری میکردی تامن هم میتوانستم بیایم…
مگرمیشود شب عروسی دختر،پدرنیاید؟!
من آمدم اما…
گوشه ای نشست وبرای خوشبختی دخترکش دعاکرد…
چه ظالمانه یادمان میرودکه هستی!
ماکه روزیمان راازسفره تومیبریم ومیخوریم،باشیطان میپریم ومی گردیم…
میدانم گناه هم که میکنیم،بازدلت نمی آید نیمه شب درنمازدعایمان نکنی…
اشتباه میکنند…این روزها نه مانتوهای تنگ و جلو باز مد است نه ساپورت های رنگاوارنگ…
نه انواع شلوارهای پاره و مدل های موی غربی و نه ساق دوش و نه روابط نا مشروع و دزدی…
این روزها فقط در آوردن اشک مهدی فاطمه (عج) مد شده!!
اللهم عجل لولیک الفرج…
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا…
برچهره دل ربای مهدی صلوات…
ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﺳﻦ ٧٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﭼﺎﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺕ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺩارو ، ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﺩﺍﺩ و ﻣﺮﺩ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﮐﺮﺩ …
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ بیمارستان ، برگ تسویه حساب ﺭﺍ به پیرمرد ﺩﺍﺩن تا هزینه ی جراحی را بپردازد .
پیرﻣﺮﺩ همینکه برگه را گرفت ؛ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ…
ﺑﻪ ﺍﻭ گفتند ﻣﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﺨﻔﯿﻒ ﺑﺪﻫﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ .
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ گفتند ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺭﺍ ﻗﺴﻄﯽ بگیریم ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮ ﺷﺪ.
ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪند گفتند پدﺭﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ تو را ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ؟نمیتوانی هزینه را ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯼ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ…
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ٧٠ ﺳﺎﻝ به من ﻧﻌﻤﺖ ﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ برگه تسویه حسابی ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩ .
ﭼﻘﺪﺭ ﮐﺮﯾﻢ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ به ﻣﺎ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ داده ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﺪ جز اینکه با او باشیم …
ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﺎ ﻗﺪﺭ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺷﮑﺮﺵ ﺭﺍ به جا نمی آوریم ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﺭﺍ از دست بدهیم…
????????????
خدایا به خاطر همه نعمتهات شکر…
آخرین نظرات