هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفتدر راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.نگاهش# پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.#هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در #سلام بر او سبقت #نگرفت.وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی #کشید.با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت #است.هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه ی چشم نظر نمی #کرد.هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی #کرد.چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و #ابرو.سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی #گشود.هرگاه با کسی هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.چون با کسی سخن می گفت کاملا برمیگشت و رو به او می #نشست.با هرکه می نشست تا او اراده ی برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی #خاست.در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد #خدا.هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر #آن.در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می #کرد.هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله #بود.اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می #گرفت.اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی #کرد.کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی #کرد.هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل #بگوید.پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه #نشود.چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»با #فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می #شد.دعوت بندگان و غلامان را می #پذیرفت.هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه ی یک جرعه شیر #بود.بیش از همه صله ی رحم به جا می #آورد.به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری #دهد.کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می #کرد.آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر می گفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می #کرد.هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد #نخواند.هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین #نکرد.هرگز عیب مردم را جستجو نمی #کرد.از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو #بود.هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می #داد.از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه ی مدینه #بود.سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می #شد.اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می #فرمود.در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان استمیان یارانش انس و الفت برقرار می #کرد.وفادارترین مردم به عهد و پیمان #بود.هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی #داد.اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می امد نمازش را کوتاه می #کرد.اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می #کرد.عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می #رسید.احدی از محضر او نا امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.»#هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می #کرد.هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت #باشد.پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان #بود.غریبان را خیلی مراعات می #نمود.با نیکی به شروران دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می #کرد.همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .#چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی #کرد.اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .#مزاح می کرد اما به بهانه ی مزاح و خنداندن حرف لغو و باطل نمی #زد.نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می #گذاشت.بردباریش همواره بر خشم او سبقت می #گرفت.از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی #آمد.از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته #شود.هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی #نبود.در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان #نداشت.هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد .#درخوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش #نداشت.بر روی خاک می نشست و بر روی خاک غذا می #خورد.بر روی زمین می #خوابید.کفش و لباس را خودش وصله می #کرد.با دست خودش شیر می دوشت و پای شتر ش را خودش می #بست.هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی #کرد.هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می #کرد.اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.چون جامه ی نو می پوشید جامه ی قبلی خود را به فقیری می #بخشید.جامه ی فاخری که داشت مخصوص روز جمعه #بود.در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می #کرد.ژولیده مو بودن را کراهت می #دانست.همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می #زد.نور چشم او در نماز بود و اسایش و آرامش خود را در نماز می #یافت.ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می #داشت.هرگز نعمتی را مذمت #نکرد.اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمردهرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد #نگفت.موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می #فرمود.در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود.بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شدو از همه دیرتر دست می #کشید.تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می #شد.معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع #نکرد.در غذا هرگر آروغ #نزد.تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی #خورد.بعد از غذا دستها را می شست و بر روی خود می #کشید.وقت آشامیدن سه جرعه آب می #نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها #الحمدالله.از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر #بود.چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می #خواست.اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و نیز بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.
منابع: کتاب «#منتهی الآمال» مرحوم محدث قمی و کتاب «#مکارم الاخلاق» مرحوم طبرسی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
حلول ماه ربیع الاول بر همگان مبارک
http://maedeh.kowsarblog.ir