شلمچه بودیم! آتش دشمن سنگین بود و همه جا تاریک تاریک. بچه ها همه کپ کرده بودند به سینه ی خاکریز. دور شیخ اکبر نشسته بودیم و می گفتیم و می خندیدیم که یکدفعه دو نفر اسلحه بدست از خاکریز اومدند پایین و داد زدند: (الایرانی !الایرانی!) و بعد هرچی تیر داشتند… بیشتر »
آرشیو برای: "اسفند 1396, 04"
«بسم الله الرحمن الرحیم» مهدی جان? سلام آقاجان? گفتند رفته ای که بیایی…ولی هنوز این جمعه ها بدون تو تکرار می شود. آقا بیا قسم به خدا می دهم تو را این جمعه…کاش…فرصت دیدار می شود؟ ? اللهم عجل لولیک الفرج ? ✋سلام بر قطب عالم امکان… بیشتر »
از امروز تمرين سكوت كنيم… ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩﻥ ﻧﺼﻒ ﺣﮑﻤﺖ ﺍﺳﺖ. ﺗﻌﻘﯿﺐ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻧﺼﻒ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﺳﺖ. ﻣﺪﺍﺧﻠﻪ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ، ﻧﺼﻒ ﺍﺩﺏ ﺍﺳﺖ. ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ: ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻗﻮﯼ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ؛ ﮐﻤﺘﺮ ﺯﻭﺭ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ. ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ:ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ،ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ.… بیشتر »
بچهها كسل بودند و بيحوصله. حاجي سر در گوش يكي برده بود وزيرچشمي بقيه را ميپاييد. انگار شيطنتش گل كرده بود. عراقي آمد تُو و حاجي پشت سرش. بچهها دويدند دور آنها… حاجيعراقي را سپرد به بچهها و خودش رفت كنار… آنها هم… بیشتر »
﴾﷽﴿ ? هر شاه وزیر راه یابی دارد ? هر فرقه برای خود کتابی دارد ? تبریک به صاحب الزمان باید گفت ? از اینکه چنین نایب نابی دارد… سلامتیشون صلوات… بیشتر »
زبان حال مولی علی علیه السلام کنار قبر حضرت زهرا سلام الله علیها بی تو کبوتر دلم به سینه پر نمی زند کسی به خانه علی حلقه به در نمی زند فاطمه جان حسین تو بی تو غذا نمی خورد حسن ز دوری رخت خنده دگر نمی زند ای گل نازنین من!همسر بی قرین من! زینب تو بدون تو… بیشتر »
آخرین نظرات