بالاخره سال ۹۶ هم به تاریخ پیوست:
وقتی داشتم سال ۹۶ را از خانه بیرون میکردم یادم افتاد که وقتی ۹۶ می آمد چه شوقی داشتم.
من به همه و همه به من آمدنش را تبریک می گفتند، چقدر برایش پروبال زدم، چقدر برایش برنامه چیدم.
چه خوشه ها که از خرمنش نچیدم. هدفهایم را روی صفحاتش نوشتم و آرزوهایم را به بالهایش گره زدم.
حالا رفته است سال ۹۶، گویی مدتهاست که رفته،
وقتی ۹۶ می رفت، برگشت، نگاهی به من کرد، با لبخندی مهربانانه، انگار که از من هیچ بدی ندیده باشد، گفت:
این من نیستم که می روم،
تویی که از ایستگاه من عبور کرده ای،
مراقب باش کجا میروی،
معلوم نیست که چند ایستگاه دیگر مهلت داری،
فقط، کاری کن که خودت از انجامش شرمسار نباشی.
دستی تکان داد و من رفتم.
بیایید تصمیم بگیریم از فرصت ۹۷ استفاده کنیم برای رضایت حضرت دوست و خدمت به بندگان او،
به چشم بر هم زدنی شاهد رفتن ۹۷ خواهیم بود و معلوم نیست چند ایستگاه دیگر مهلت داریم…
آخرین نظرات