"احنف بن قیس” نقل می کند:
روزی به دربار معاویه رفتم و
دیدم آنقدر طعام مختلف آوردند که نام برخی را نمی دانستم.
پرسیدم:
((این چه طعامی است؟))
معاویه جواب داد:
((مرغابی است ،
که شکم آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریختهاند.))
بی اختیار گریه ام گرفت.
معاویه با شگفتی پرسید:
((علّت گریه ات چیست؟))
گفتم:
به یاد علی ابن ابیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم.
آنگاه سفرهای مُهر و مُوم شده آوردند.
از علی پرسیدم:
((در این سفره چیست؟))
پاسخ داد:
((نان جو))
گفتم:
((شما اهل سخاوت می باشید، پس چرا غذای خود را پنهان می کنید؟))
علی فرمود:
((این کار از روی خساست نیست، بلکه می ترسم حسن و حسین،
نان ها را با روغن زیتون
یا روغن حیوانی،
نرم و خوش طعم کنند.))
گفتم:
((مگر این کار حرام است؟))
علی فرمود:
((نه، بلکه بر حاکم امت اسلام
لازم است در طعام خوردن،
مانند فقیرترین مردم باشد که فقر مردم،
باعث کفر آنها نگردد تا هر وقت فقر به آنها فشار آورد بگویند:
بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست.))
معاویه گفت:
((ای احنف! مردی را یاد کردی که فضیلت او را نمی توان انکار کرد.))
?الفصول العلیه ، صفحه 51
?ینابیع الموده ، صفحه 172
?اصل الشّیعه و اصُولُها ، صفحه 65
آخرین نظرات