سالی که گذشت روزای زندگیمون بود…
مگه میشه بگیم همه اش خوشی بود?
مگه میشه بگیم همه اش تلخی بود?
اما میشه گفت همه اش درس بود.
اما نمیشه گفت همین بس بود.
باید ببینیم بعد این یه سال رسیدیم به بلوغی که مسئول اشتباهاتمون باشیم بی اون که بندازیمشون گردن دیگرون?
باید ببینیم انقدر قدرتمند شدیم که کسایی رو که زخمیمون کردن ببخشیم?
از کسایی که زخمی کردیم طلب بخشش کنیم?
باید ببینیم وقتی سرمون رو میگذاریم رو بالشِ آخرین شب سال
با دوستمون، با خانواده مون، با اجتماعمون، از همه مهم تر با خودمون چند چندیم?
باید ببینیم انقدر یاد گرفتیم که بتونیم خرابی هایی رو که امسال به بار آوردیم سال دیگه بسازیم?
باید ببینیم امسال خدارو چقدر تو تک تک لحظه هامون حاضر دیدیم?
چقدر خودمون رو دیدیم?
چقدر جلوی پامون رو?
باید ببینیم تو تک تک لحظه های امسال حاضر بودیم یا غایب بودیم و یکی دیگه جامون حاضر زده…؟
باید امسال این آخر سال رو متفاوت ببینیم
یه سفره هفت سین بچینیم از اون چه که میخوایم باشیم.
بشینیم کنارش چشمامون رو ببندیم و دعا کنیم
توپ رو که در کردن دوباره متولد بشیم…
اجباری در کار نیست
این تولد اینبار به انتخاب ماست…
آخرین نظرات