دیدم آتش را ولی در را نمی دانم چه شد؟
خُرد شد پهلو ولی پر را نمی دانم چه شد؟
پای ضارب بشکند وقتی که در را باز کرد
طفل رفت از دست ، مادر را نمی دانم چه شد؟
شانه ی مادر که تکلیفش مشخص شد ولی.
بعد از آن موهای دختر را نمی دانم چه شد؟
زد حسین از داغ مادر بر سرش اما چه سود؟
بعدها در کربلا سر را نمی دانم چه شد؟
فاطمه در اصل حیدر بود و حیدر فاطمه.
فاطمه جان داد حیدر را نمی دانم چه شد؟
نیمی از خلقت میان خاک پنهان شد ولی.
بار الهی نیم دیگر را نمی دانم چه شد؟
خواستم تا آخر این شعر را امضا کند.
آخر این شعر دفتر را نمی دانم چه شد؟…
آخرین نظرات